۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

سریالِ قلبِ یخی، در انداختنِ طرحی نو

این روزها که با سرعت در گذر است ، من در حالِ عرقریزانِ روح هستم و زخمه به جانم می زنم تا فیلمنامه ای دست و پا کنم تا اولین مجموعه یِ نمایشی، داستانیِ ( یا همان سریالِ خودمان ) را برایِ بخشِ خصوصی بنویسم تا چونان دیگر فیلم هایِ ویدئویی به بازار آید و برایِ اولین بار مخاطبان اگر طالبمان بودند آن را بخرند و ببینند و ما این بار از پسِ امواجِ تلویزیون بی دعوت و بی سلام و یا بی قدر و بی مطاع خود را به خلوتشان تحمیل نکنیم.
نامِ اکنونش قلبِ یخی است که بی تردید عوض خواهم کرد تا با سریالی که سابق بر این ساخته شده است همنامی ناپسندی نداشته باشد.
شاکرم از لطفِ حق که اینک می توانم خود را در پهنه یِ جدیدی مَحَک زنم و در سویِ دیگری از جهانِ داستان و تصویر با مخاطبانی روبرو شوم که باید همه یِ خواستشان را بر آورد تا تو را به مهمانی نگاهشان دعوت کنند و در نیمه یِ راه ترک نکنند که این آزمونی بزرگ و حاق است.کارگردانِ این مجموعه محمد حسین لطیفی است که این خودش غنیمتی است چه برایِ من و چه برایِ مخاطبان.
دوستانِ بازیگرِ من نیز برایِ اولین بار در یک کار همه کنارِ هم قرار گرفته اند که این خودش می تواند یک اتفاق باشد.بازیگرانی توانا و شهره که حضورشان قوامِ این اثر است و بعد تر شاید بیشتر در بارهِ شان نوشتم.
داستانی پیچ در پیچ ساخته ام و آرام آرام بر کاغذ می ریزم و دو سه هفته ایست که گروه پُر تعداد و کار بلدِ ما آن را در برابرِ دوربین جان می دهند.پیکره ی ِ داستان زنانه است و سعی کرده ام در حدِ توان پیرنگی، نو طراحی کنم و در ساختار، شیوه ای جذاب و بازیگوشانه گزینم و ایرانی باشم و برایِ ایرانی بنویسم هر چند که دغدغه ها می تواند جهانی باشد و چه باک، اما زنهار و هزار زنهار که به سویِ تقلید و بازنگاریِ سریال هایِ موفق آن سویِ دنیا نروم و به طبلِ تو خالی و پر صدایِ ساختنِ لاست و فرار از زندانِ ایرانی نکوبم که عبث است و تلف، گرچه آدمی از هر چه می بیند و می خواند تاثیر می گیرد و من نیز از این قاعده مستثنی نیستم ولی در پیِ این حرف که سابق بر این در گفتگو هایِ مختلف با خبرنگاران نیز گفتم، هستم که می توانیم درام هایِ جذابِ ایرانی با استاندارد هایِ جهانی بسازیم و به ورطه یِ سخافت و تقلید نیفتیم، اگر لطفِ خدا شاملِ حال و تلاشِ همه بر این مدار باشد.
حرفِ گفتنی بسیار است در این باره، اما بماند برایِ اوقاتِ خوب و درست که کار به بار نشسته باشد و حرف کُرک انداخته شود.این نوشته نیز اگر قابلی باشد و درست در آید باز پیشکش به روحِ رفیقِ شفیقِ از دست رفته ام مهدی اباسلط و افسوس که نیست تا در این راه همراهم باشد هرچند که دوستانِ دیگرم مانندِ اشکان احمدی و بهروز فروغی یارم خواهند بود.
طالع مدد کند طرحی نو در می اندازیم و از آستانِ حق توفیق می جوییم. یا علی مدد.

۳ نظر:

  1. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  2. سلام و خسته نباشید.من خیلی نوشته هاتونو دوست دارم. واقعا که قلم شیوا و شیرینی دارین. خسته نباشید. با امید موفقیتهای بیشتر.

    پاسخحذف
  3. سلام
    جناب آقای عنقا . بخاطر سریال نسبتا خوب قلب یخی به شما تبریک میگم این سریال رو تا اپیزود 5 دیدم ، نوع پردازش داستان مناسبه ، کارگردانی هم خوبه واقعا آفرین ، از صحنه خودکشی ارغوان من داستان رو تا حدودی حدس زدم و میتونم بگم که از اون صحنه به بعد به این نتیجه رسیدم که باید دیدن این سریال رو ادامه بدم (شاید نبودن این سکانس من رو از ادامه منصرف میکرد)، مسئله فراماسونری چیز کمی نیست این موضوع باید زودتر از اینا در عرصه فیلم سریال مطرح میشد امیدوارم ادامه این سریال حقیقت رو برای مردم روشن کنه و باعث انحراف افکار نشه.
    از شما و آقای لطیفی تشکر میکنم
    موفق باشید.
    میثم ا

    پاسخحذف